آواره کوچه ها
لبریز ذکر و دعا
دنبال قدری وفا
دلشوره دارم دل بی قرارم
اینجا همه منتظرت هستن
تو بی وفایی همه یکدستن
واسه قتل تو کمر بستن
تنها پناهم شد سوزو آهم
تو التهابم. تشنه ابم
درد غریبیت میده عذابم
مولا حسین جان
حسین به کوفیا میا
تشنه خونن اینا
بی خبرن از خدا
هر جوون و پیر میسازه شمشیر
قبله اینها شده دنیا شون
خنده عصیان روی لب هاشون
تو بند ابلیسه سرا پاشون
کوفه چه سرده پر نامرده
دستا پر از تیر نیزه و شمشیر
بی تو حسین جان از جون شدم سیر